تقدیم به یارجان که بی رحمانه مهربان بود

به نبودنِ تو فکر کردم
و فریاد کشیدم: «دنیا!
واقعاً می‌توانی از این هم غم‌انگیزتر بشوی؟»

به تو فکر کردم
و ‌کسی چه می‌داند
شب‌های بی‎خوابی، سقفِ کدام خاطره‌ات چکه می‌کند
و پاییزها
دقیقاً به چه رؤیایی تکیه می‌دهم
که باد حریفم نمی‌شود

تو ولی می‌دانی
که چگونه دنیا در ادامۀ مسیرِ غم‌انگیزتر شدن
هرشب تغییرِ جهت می‌دهد
و به‌سمت دلم می‌چرخد

تو مرا می‌فهمی
تو مرا صمیمانه می‌فهمی
و همین
از تو اقلیتی بزرگ می‌‌سازد

تو مهربانی
میان این‎‌‌همه ابروانِ درهم و مشت‌های گره‌کرده
تو مهربانی
چون پیامبری که معجزه‌اش لبخند است
و دست‌هایش، قسمتی از آغوش

مهربانی
که توقعم از دست‌هایت را بالا برده‌ای،
و تحمل تنهایی را
سخت کرده‌ای!

اینکه آدمیزاد طوری‌ست
که خدا نکند زمستانی را با خیالِ دست‌های کسی سر کند،
تقصیر من نیست!
اینکه آدم‌های پس از کشفِ آتش
اینقدر زود در سرما تلف می‌شوند،
تقصیر من نیست...

مقصر توئی!
که مهربانی،
که در دنیایی که این‌همه بی‌رحم است،
بی‌رحمانه مهربانی.

#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
تقدیم به یارجان که بی رحمانه مهربان بود...
دیدگاه ها (۱)

من از اون بچه ها بودم که از اون بچگی هیچ چیزم شبیه آدمیزاد ن...

ماها یه جور عجیبی انگار آمیخته شدیم یا تربیت شدیم با یه فرهن...

دلتنگم...و این خانه به شبهای بدون تو عادت نکرده هنوز...و من ...

رفته بودی اما صدایت در هوا شناور مانده بود، چسبیده به کلماتی...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

کتاب (شعر و دکلمه)

⁨«ذات نکو، خودِ زیبایی‌ست —بی‌نیاز از صحنه و بی‌نیاز از صدا»...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط